English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2146 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recondition U دوباره درست کردن
re form U دوباره درست کردن
reconditions U دوباره درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reestablish U دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
reprouducible U دوباره درست کردنی
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
rescheduling U دوباره قرار گذاشتن
reschedules U دوباره قرار گذاشتن
reschedule U دوباره قرار گذاشتن
rescheduled U دوباره قرار گذاشتن
re lay U دوباره گذاردن یا قرار دادن
reappraise U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraising U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraised U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
reappraises U دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
tempering (metallurgy) U بازپخت [سخت گردانی] [دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن] [فلز کاری]
revamps U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamped U دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
relay U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
overpacking U دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
relayed U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
relays U دوباره پخش کردن اعلام خبر کردن
refills U دوباره پر کردن
refill U دوباره پر کردن
refilled U دوباره پر کردن
refilling U دوباره پر کردن
double-check <idiom> U دوباره چک کردن
refresh U دوباره پر کردن
refreshed U دوباره پر کردن
refreshes U دوباره پر کردن
replenishes U دوباره پر کردن
replenished U دوباره پر کردن
replenishing U دوباره پر کردن
replenish U دوباره پر کردن
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
regaining U دوباره تصرف کردن
retakes U دوباره تسخیر کردن
reinstates U دوباره برقرار کردن
regained U دوباره تصرف کردن
redefining U دوباره تعریف کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
oversrike U دوباره چاپ کردن
reorganizing U دوباره متشکل کردن
cold start U دوباره روشن کردن
reorganizes U دوباره متشکل کردن
reorganized U دوباره متشکل کردن
rewake U دوباره بیدار کردن
reorganize U دوباره متشکل کردن
reorganising U دوباره متشکل کردن
redeveloping U دوباره پیشرفته کردن
reorganises U دوباره متشکل کردن
reorganised U دوباره متشکل کردن
regains U دوباره تصرف کردن
reinstated U دوباره برقرار کردن
reinstate U دوباره برقرار کردن
redevelops U دوباره پیشرفته کردن
reorder U دوباره مرتب کردن
reassociate U دوباره معاشرت کردن
rebuilds U دوباره ساختمان کردن
re examine U دوباره بازپرسی کردن
reopening U دوباره باز کردن
reasure U دوباره بیمه کردن
re-examine U دوباره بازپرسی کردن
re-examined U دوباره بازپرسی کردن
remarried U دوباره عروسی کردن
re-examines U دوباره بازپرسی کردن
re-examining U دوباره بازپرسی کردن
reassociate U دوباره متحد کردن
redistributing U دوباره پخش کردن
re sort U دوباره جور کردن
reopened U دوباره باز کردن
re paving U دوباره فرش کردن
relive U دوباره تجربه کردن
reopen U دوباره باز کردن
resurfaced U دوباره روکاری کردن
re strain U دوباره صاف کردن
re establish U دوباره تاسیس کردن
re establish U دوباره برپا کردن
rebuild U دوباره ساختمان کردن
remarries U دوباره عروسی کردن
rebind U دوباره صحافی کردن
remarry U دوباره عروسی کردن
recompose U دوباره انشاء کردن
retaken U دوباره تسخیر کردن
redistributed U دوباره پخش کردن
rejuvenate U دوباره جوان کردن
redistribute U دوباره پخش کردن
reinstating U دوباره برقرار کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
revalues U دوباره ارزیابی کردن
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
re export U دوباره صادر کردن
recommit U دوباره زندان کردن
recalculate U دوباره حساب کردن
resurfaces U دوباره روکاری کردن
reopens U دوباره باز کردن
resurface U دوباره روکاری کردن
retake U دوباره تسخیر کردن
regarding U دوباره تسطیح کردن
relived U دوباره تجربه کردن
redistributes U دوباره پخش کردن
rejuvenating U دوباره جوان کردن
rejuvenates U دوباره جوان کردن
rejuvenated U دوباره جوان کردن
revisits U دوباره ملاقات کردن
rejuveoize U دوباره جوان کردن
revise U دوباره چاپ کردن
rewire U دوباره سیمکشی کردن
rephrased U دوباره عبارتبندی کردن
resorb U دوباره جذب کردن
rescheduling U دوباره برنامهریزی کردن
reschedules U دوباره برنامهریزی کردن
rescheduled U دوباره برنامهریزی کردن
rewiring U دوباره سیمکشی کردن
reoccupy U دوباره اغاز کردن
reimport U دوباره وارد کردن
rewires U دوباره سیمکشی کردن
retry U دوباره محاکمه کردن
retry U دوباره ازمایش کردن
back fill U عمل دوباره پر کردن
reinterpret U دوباره تفسیر کردن
revises U دوباره چاپ کردن
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
republish U دوباره منتشر کردن
redevelop U دوباره پیشرفته کردن
republish U دوباره چاپ کردن
redirects U دوباره راهنمایی کردن
revisited U دوباره ملاقات کردن
revisiting U دوباره ملاقات کردن
revisit U دوباره ملاقات کردن
redirecting U دوباره راهنمایی کردن
recollects U دوباره جمع کردن
redirected U دوباره راهنمایی کردن
rephrase U دوباره عبارتبندی کردن
recollected U دوباره جمع کردن
redirect U دوباره راهنمایی کردن
recollect U دوباره جمع کردن
revising U دوباره چاپ کردن
remonetize U دوباره رایج کردن
reproduce U دوباره چاپ کردن
reforge U دوباره جعل کردن
redefines U دوباره تعریف کردن
retaking U دوباره تسخیر کردن
reinstall U دوباره برقرار کردن
retransmit U دوباره مخابره کردن
retranslate U دوباره ترجمه کردن
renegotiate U دوباره مذاکره کردن
rephrasing U دوباره عبارتبندی کردن
recollecting U دوباره جمع کردن
revalidate U دوباره پادار کردن
rewired U دوباره سیمکشی کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
redeliver U دوباره مستخلص کردن
regain U دوباره تصرف کردن
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
redefine U دوباره تعریف کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
reemploy U دوباره استخدام کردن
reproducing U دوباره چاپ کردن
redeveloped U دوباره پیشرفته کردن
reschedule U دوباره برنامهریزی کردن
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
reinsure U دوباره بیمه کردن
restart U روشن کردن دوباره
reproduced U دوباره چاپ کردن
reproduces U دوباره چاپ کردن
reliving U دوباره تجربه کردن
reexamine U دوباره امتحان کردن
relives U دوباره تجربه کردن
reengage U دوباره استخدام کردن
rephrases U دوباره عبارتبندی کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1A hero can affect on the people.
1strong
1To be capable of quoting
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1chand sabaei is correct or chand sabahi
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com